آنچه در ادامه می آید، بخشی از یکی از سخنرانی های شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی است که در آن نسبت توده ی مردم و اقلیت پر سر و صدا به دقت تشریح گردیده است. این سخنرانی که به طور جالبی متناسب با فضای امروز جامعه ی ما می باشد را می توانید از اینجا (با فرمت mp3 و حجم 2.1 مگابایت) دانلود نمایید.
ما هم موضع خودمان را مکرر گفته ایم. گفته ایم قلدرها و مستکبرهای دنیا و چپاولگرهای دنیا هر چه دلشان می خواهد به ما فحش بدهند. ما می دانیم که دل محرومان جهان مالامال از عشق به این انقلاب است و قلب شان در عشق به این انقلاب می تپد. و اما از نظر داخلی؛ برادرها و خواهرها! ما یک 30 میلیون داریم، یک 5 میلیون داریم و یک 1 میلیون. آن 1 میلیون هیچ وقت نمی تواند از ما راضی شود. متأسفانه آن 1 میلیون هم زبانش خیلی دراز است، امکانات تبلیغاتی اش هم خیلی زیاد است، همه جا می خواهد خودش را به عنوان وکیل این 36 میلیون معرفی کند!
یک 30 میلیون داریم، همین مردم کوچه و خیابان. یک 5 میلیون هم داریم که دیر تصمیم می گیرد.
در میان آن 30 میلیون، هماهنگی، انسجام، آگاهی فزاینده نسبت به خط اصیل انقلاب اسلامی و شناخت از راه سالم اصیل اسلامی آینده روز به روز در حال افزایش است.
این 30 میلیون با آن وجدان بیدار آگاهش که به دور از اصطلاحات قلبمه و سلمبه می تواند حقایق را بفهمد و بشناسد و راه انتخاب کند، به سرعت دارد انتخاب خودش را نشان می دهد... دل تان را قرص نگه دارید، قویدل باشید، توده ی ملت ما راه خود را به روشنی انتخاب کرده است...
بنده این دغدغه هایی را که این روزها این ور و آن ور در این روزنامه و آن روزنامه هی این ور و آن ور منتشر می کنند و پچ و پچ می کنند و... ما این دغدغه ها، این دلهره آفرینی ها را پاک غلط و نابجا و بر خلاف واقعیت موجود یافته ایم. دشمن ها بدانند ملت ما با همان انسجام و هماهنگی و قدرت در مقابل شان ایستاده. دوست ها بدانند ملت ما آن جور که می گویند دچار دغدغه و سرگردانی و حیرانی نیست. بله، یک مدتی دچار یک نوع دغدغه و نگرانی و مقداری حیرانی و سرگردانی شده بود، اما این ملتی نیست که در درازمدت در این سرگردانی ها بماند.
نقل از: پایگاه اطلاع رسانی بسیج دانشجویی دانشگاه امیرکبیر
پروردگارا!
درود فرست بر حسن بن علی العسکری که نیکوکار و پرهیزگار و صادق و وفادار بود، فروزنده و خزینهدار علم تو و یادآورنده مقام توحید و یکتایی...
پروردگارا!
درود فرست بر آن امام... بر آن پیشوای مؤمنان...
آنجا را میبینی! اگر نمیبینی تا نشانت دهم... آن جا در دوردستها گنبدی پیداست که نور آن آسمانها و زمین را پر کردهاست.
اگر نمیبینی تا بیشتر بگویم! چشمانت را ببند... با قلبت ببین... ببین چگونه بَرِ امام، تابوت فرزندانش را به هدیه آوردهاند. فرزندان حسین را، فرزندان رسولا خدا را، فرزندان آخرالزمانی صاحبزمانمان را. ببین چگونه نور، از آسمانها و زمین میبارد. ببین چگونه خون به مهمانی خورشید رفتهاست. ببین چگونه خورشید، لالهها را در بر گرفتهاست. ببین چگونه میزیند آن مردان عاشق، آن جوانانی که در بَرِ مولایشان عند ربهم یرزقونشان را شروع کردهاند. ببین چگونه به پاسداری از خون مولایشان برخاستهاند.
حال چشمانت را ببند...! فقط بشنو... بشنو که چگونه «یُرِیدُونَ أَن یُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ». بشنو زمانی را که یازدهمین نور به دنیا آمد. نام او را حسن نهادند. زیبا کننده زیباییها، نیکو کننده نیکوها. بشنو چگونه خواستند نور پدرش را خاموش کننداما خداون نوری بر نورها افزود که «نورٌ علی نور» و وقتی خواستند نور او را خاموش کنند، خدا نیز نورش را هدایتگر قرار داد که «یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ». آری خداوند اینگونه مثل میزند «وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ».
یادت هست... یادت هست زمانی را که خواستند دوباره نور خدا را خاموش کنند. یادت هست...! یادت هست که انفجاری بر سر انفجاری دیگر نهادند.... نمیدانستند که اگر نور را منفجر کنند همه جا را میگیرد و ظلمات جهلشان را به نابودی میکشاند.
یادت هست آن نور را و آن گنبد را نشانت دادم...
بویی به مشام میرسد!!! آیا میشنوی؟؟؟ این چه عطری است. بوی سیب میآید... نمیدانم چگونه است بوی سیب بوی مظلومیت میدهد.
یادت هست...! دیروز بود که گفتند. ببین چگونه بَرِ امام، تابوت فرزندانش را میبرند. حال دوباره ببین... ببین... چگونه نور، آسمانها و زمین را پر کردهاست...
حال بشنو تا بگویم بویی که به مشامت میرسد از چیست... این عطرِ انفجار است بوی این عطر را امروز میتوان در همه جهان اسلام حس کرد.
واغربتا که در روز تولد مولای مظلوممان، همانطور که گنبدش را منفجر کردند، فرزندانش را نیز به خاک و خون کشاندند... که البته فرزندانش فدای خاک پایش.
ما هم اومدیم که ان شاء الله یه چیزایی بنویسیم بدرد خلق بخوره.
حالا برا شروع اینو که از سایت اسراء(مؤسسه نشر آثار علامه جوادی آملی( گرفتم بخونید.
نشست و برخاستى که عالمانه و زاهدانه نبوده و در مدار تعلیم و
تعلّم نباشد روا نیست. کسى که بخواهد رشد کند، باید مواظب نشست و برخاست خود باشد.
کسى که در مجلسى بنشیند و درآن علمى فرا نگیرد،حقّ آن مجلس را ادا نکرده و به همان نسبت از خدا دور شده است، بنابراین، در دید و بازدیدها و جلساتى که سود علمى و معنوى ندارد باید نشستها کوتاه شود. البته اگر جلسه، عالمانه و در آن، مسائل علمى و سودمند مطرح است انسان هرچه بنشیند رواست.